ورشکستگی عبارت است از ناتوانی یک کسب و کار در پرداخت بدهیهای خود. به عبارت دیگر، اگر بدهی یک کسبوکار بیش از ارزش داراییهای آن باشد، ورشکستگی رخ میدهد.
زمانی که کسبوکاری دچار ورشکستگی میشود، تمام کسانی که به نوعی با آن کسبوکار مرتبطاند، تحت تاثیر قرار میگیرند که از آن جمله میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
- تامین کنندگان مواد اولیه
- توزیع کنندگان
- کارکنان
- رقبا
- مصرف کنندگان
- دولتها
در صورت ورشکست شدن یک کسبوکار، تامین کنندگان مواد اولیه نمیتوانند مطالبات خود را وصول کنند. از سوی دیگر، کسبوکار ورشکسته، توزیع کنندگانی را که بدهکارند، برای دریافت پیش از موعد مطالبات خود تحت فشار قرار خواهد داد. کارکنان این کسبوکارها شغل خود را از دست خواهند داد و مصرف کنندگان و دولتها در سطح کلان تحت تاثیر پیامدها و تبعات ورشکستگی کسبوکارها قرار خواهند گرفت.
در این میان، تنها رقبا هستند که از چنین شرایطی سود خواهند برد.
مراحل ورشکستگی
ورشکستگی به طور ناگهانی رخ نمیدهد بلکه کسبوکار معمولا به تدریج و در طول یک دوره زمانی دچار زیان مالی میشود و در نهایت ورشکستگی اتفاق میافتد. به این دوره زمانی، دوره نهفتگی گفته میشود.
دوره نهفتگی عبارت است از دورهای که کسبوکار ابتدا با کمبود نقدینگی مواجه میشود. اگر مشکلات و دلایل بروز این مسئله شناسایی نشود، کسبوکار در مرحله بعد، توانایی پرداخت بدهیهای مالی و تجاری خود را نخواهد داشت و در صورتی که این شرایط ادامه یابد، وارد آخرین مرحله، یعنی عدم توانایی در پرداخت کلیه تعهدات و بدهیها و در نتیجه، ورشکستگی خواهد شد.
در دوره نهفتگی ممکن است چند عامل پنهان دست به دست هم دهند و باعث بروز مشکل تامین وجه نقد شوند. کسبوکار باید سریعا علت را شناسایی و با تصمیمات و تمهیدات مناسب آن رفع نماید. در غیر این صورت بیتردید در مراحل بعد با مشکلات حادتری مواجه خواهد شد که رفع آنها بسیار مشکلتر خواهد بود و حتی از کنترل خارج خواهد گردید.
چرا کسبوکارها دچار ورشکستگی میشوند
کسبوکارها به دلایل مختلفی دچار ورشکستگی میشوند. این دلایل را میتوان به دو بخش عمده تقسیم کرد:
- تهدیدهایی که در محیط اقتصادی وجود دارد
- ضعفهای درونی یک کسبوکار
تهدیدهای محیط اقتصادی
تا حدود یک قرن پیش کسبوکارها میتوانستند با عرضه کالا یا خدمات با کیفیت، موفقیت خود را تضمین کنند. اما امروزه تغییرات سریع تکنولوژی، تعدد رقبا، وضع قوانین مختلف تجاری توسط دولتها، تغییر شرایط اقتصادی کشورها و… به کسبوکارها این اجازه را نمیدهد که بدون توجه به محیط اقتصادی بیرونی به فعالیت خود ادامه دهند. بیتردید کسبوکارهایی که تغییرات پیرامونی را جدی نمیگیرند و با این تغییرات، سازگار نمیشوند محکوم به شکست و خروج از بازارند.
محیط اقتصادی از چهار لایه تشکیل شده است که عبارت است از:
محیط بینالمللی: تغییرات بینالمللی میتواند بر روند کار کسبوکارها تاثیر گذار باشد. برای مثال، بالا رفتن قیمت مواد اولیه وارداتی که میتواند حاصل بالا رفتن قیمت جهانی نفت باشد، بر تولیدکننده داخلی که مواد اولیه را از خارج وارد میکند، تاثیرگذار است.
محیط داخلی کشور: در داخل یک کشور، نوسانات اقتصادی میتواند بهطور مستقیم روی کسبوکار تاثیر بگذارد. این نوسانات میتواند شامل عدم تعادل بین عرضه و تقاضا و کاهش فروش، سقوط قیمتها و همچنین تورم باشد. تغییر در هر یک از این عوامل، بر اقتصاد داخلی تاثیر میگذارد و در نتیجه، کسبوکارها را متاثر میسازد.
در هر کشوری نرخ رشد اقتصادی و میزان درآمد سرانه نشان میدهد که فضای اقتصاد داخلی تا چه حد برای کسبوکارها مطمئن و پررونق است. رشد اقتصادی مثبت نشان دهنده پیشرفت و در حال حرکت بودن اقتصاد و درآمد سرانه بالا، نمایانگر بالا بودن قدرت خرید مشتریان است. در چنین شرایطی میزان تولید کسبوکارها بالاست و فضای مناسبی برای سرمایهگذاری بیشتر وجود دارد. در مقابل، رشد اقتصادی منفی و درآمدسرانه پایین نشان دهنده وجود مشکلات مختلف اقتصادی برای رشد و رونق و درگیر بودن کسبوکارها با چالشهای فراوان برای بقاست.
تغییر در قوانین تجاری نیز یکی از عوامل محیطی است که میتواند بسته به اینکه بر چه صنعتی تاثیرگذار است، به سود یا ضرر برخی از کسبوکارها عمل کند. برای مثال در صورتی که دولتها تعرفه واردات کالایی را کاهش دهند و یا آن را حذف کنند، تولیدکنندگان داخلی برای فروش با مشکلاتی جدی مواجه خواهند گردید. شناخت فضای سیاسی و تصمیمات سیاسی و اقتصادی دولتها به کسبوکارها کمک میکند بتوانند شرایط محیطی را به خوبی درک و پیشبینی کنند و متناسب با آن گام بردارند.
صنعتی که یک کسبو کار بر اساس نوع فعالیتش در آن کار میکند: این محیط شامل شرایط تامین کنندگان مواد اولیه، بازار هدف، تغییرات روش تولید، تغییر در تکنولوژی و فناوری و … است.
رقبا: رقبا از جمله تهدیدات دیرینه کسبوکارها هستند. کسبوکارهای موفق هرگز از رقبا غافل نمیشوند و به دقت فعالیت آنها را رصد میکنند. غفلت از رقبا میتواند باعث از دست رفتن سهم بازار یک کسبوکار و از دست دادن درآمد شود.
تهدیدات محیط پیرامونی یکی از مهمترین دلایل ورشکستگی کسبوکارهاست. از آنجا که کسبوکار توانایی تغییر محیط را ندارد، برای بقا نیازمند است ابتدا به درستی این تغییرات را شناسایی و میزان تاثیرگذاری آن را بر کار خود برآورد کند و سپس تصمیمات درستی برای سازگاری و تطبیق با شرایط جدید اتخاذ نماید. در اینجاست که تصمیمات مدیر یا مالک یک کسبوکار میتواند سرنوشت ساز باشد و موجب ادامه حیات و یا ورشکستگی آن شود.
ضعفهای درونی کسبوکار
عمدهترین ضعفهای یک کسبوکار که میتواند موجبات ورشکستگی آن را فراهم سازد، عبارت است از:
ضعف در مدیریت: مدیریت ضعیف میتواند مهمترین دلیل ورشکستگی کسبوکار باشد. مدیرانی که توان، مهارت، دانش و تجربه لازم برای هدایت یک کسبوکار را ندارند، میتوانند آن را به سوی ورشکستگی سوق دهند. همانطور که گفته شد، زمانی که کسبوکار با تهدیدی در محیط خارجی مواجه میشود، اتخاذ تصمیم صحیح توسط مدیران و در پیش گرفتن استراتژی مناسب میتواند کسبوکار را از خطر ورشکستگی حفظ کند و بقای آن را تضمین نماید.
از سوی دیگر، تصمیمات نادرست مدیران میتواند بر بخشهای حیاتی و درونی یک کسبوکار تاثیر گذارد و به تدریج موجبات فروپاشی آن را محیا کند. این وضعیت زمانی اتفاق میافتد که مدیران توان کنترل هزینهها را ندارند، تصمیمات درستی برای قیمتگذاری محصول و بازاریابی اتخاذ نمیکنند، با سرمایهگذاری زیاد روی داراییهای ثابت موجب حبس نقدینگی میشوند، برنامهریزی درستی برای دریافت به موقع مطالبات خود ندارند، بدهیهای خود را سرموعد پرداخت نمیکنند و باعث ایجاد حس بیاعتمادی در افراد و مشاغلی میشوند که با آنها در ارتباطاند، در استخدام نیروی انسانی کارآمد، خلاق و با انگیزهای که میتوانند در شرایط سخت کمکشان کنند تعلل میکنند و…
سرمایه و نقدینگی ناکافی: صاحبان کسبوکار به کمک سرمایه خود، کارشان را راهاندازی و با نقدینگی مناسب، آن را اداره میکنند. کسبوکاری که نقدینگی کافی در اختیار ندارد نمیتواند همگام با رقبا رشد کند، هزینههای عملیاتی را پوشش دهد، بدهیهای خود را به موقع بپردازد، به تعهدات خود در قبال مشتریان عمل کند، حقوق کارکنان را به موقع پرداخت نماید و … . بنابراین نقدینگی یکی از عوامل مهم بقا یا شکست کسبوکار است.
بالا بردن ریسک فعالیتهای مالی: کسبوکارها از سویی با فروشندگان مواد اولیه و از سوی دیگر با توزیع کنندگان در ارتباط هستند. کسبوکارهایی که عمدتا به شکل اعتباری معامله میکنند، ریسک فعالیتهای مالی خود را بالا میبرند. آنها از طرفی به فروشندگان مواد اولیه بدهکارند و از سوی دیگر مطالباتی از توزیع کنندگان دارند. اگر در این شرایط یکی از مشاغل مرتبط، دچار مشکل شود کل فرآیند دریافت و پرداخت پول تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. بنابراین کسبوکارها موظفاند میزان خرید و فروش اعتباری خود را مرتبا بررسی نمایند و با پیش بینی شرایط بازار، دریافت و پرداخت اعتباری را در سطحی نگه دارند که حداقل ریسک مالی را داشته باشد.
انعطاف ناپذیر بودن کسبوکار: ساختار یک کسبوکار باید بهگونهای طراحی شود که در شرایط خاص بتواند از استراتژیهای جایگزین برای رسیدن به هدف استفاده کند. بسیاری از کسبوکارها به این دلیل ورشکست میشوند که توانایی تطبیق و تغییر خود را با شرایط جدید ندارند.
نکته
کسبوکارهای کوچک معمولا بیش از کسبوکارهای بزرگ در خطر ورشکستگی قرار میگیرند. این کسبوکارها عمدتا بنیه مالی خوبی ندارند و به آسانی میتوانند تحت تاثیر شرایط محیط پیرامون یا اتخاذ تصمیمات غلط قرار گیرند.
کسبوکارهای بزرگ دارای واحدهای مالی و مدیریت مالی هستند. در این کسبوکارها مدیران مالی باتجربه میتوانند به طور مداوم شرایط مالی را مورد بررسی قرار دهند و در صورتی که مشکلی در خصوص میزان نقدینگی به وجود آید، آن را با مدیران ارشد در میان گذارند. اما در کسبوکارهای کوچک معمولا حسابداران از تجربه کافی برخوردار نیستند.
از سوی دیگر، از آنجا که عموما مالک یک کسبوکار کوچک، مدیر آن نیز هست، این کسبوکارها محدودیتهایی برای برخورداری از دانش و تجربه کافی دارند و در مواجه شدن با مشکلات، بسیار آسیبپذیرند. پس توصیه ما به صاحبان کسبوکارهای کوچک این است که با مشورت با متخصصان حوزه کسبوکار، متخصصان حوزه مالی و همچنین وکلا، اطلاعاتشان را بهطور دائمی بهروز نمایند و هر مشکلی را پیش از آنکه بر کل کسبوکارشان تاثیر گذارد، برطرف نمایند.